سلام
یادمه حدود سه چهار سال پیش تو اینجا یه آقا پسری بود که وبلاگ نویسی میکرد.
اتفاقات زندگی و روزمرگی هاشو با جزییات و زیبا مینوشت. توان نویسندگی بالایی داشت، آدم تحصیلکرده و با دانشی بود. متن هایی طولانی مینوشت و گاهی اوقات خوندشون از حوصله خارج میشد ولی با این وجود فکر نمیکنم اون موقع ها کسی مثل من تمام پست هاشو ریز به ریز خونده باشه و نظر گذاشته باشه. دروغ چرا من رسما روش کراش زده بودم. درسته پیگیرش بودم ولی فکر کنم هیچ وقت نفهمیده باشه این قضیه رو. البته از یه طرفم یه مشکل وجود داشت. اون روزها از عشق و علاقه شدیدش به یکی از همکلاسی های سابقش مینوشت. انقدر عشقش رو زیبا و با حرارت توصیف میکرد که نمیدونم چرا من این وسط ازش بیشتر خوشم میومد. البته اون دختر ازدواج کرد و هیچ وقت بهش نرسید. اما تا مدت ها حتی زمانی که شوهر داشت از اون مینوشت. جوری از عشق ناکامش مینوشت که هر کی نمیدونست فکر میکرد با اون دختر ده سال در ارتباط نزدیک بوده. در صورتی که طبق نوشته هاش، حتی یکبارم با اون فرد از نزدیک حرف نزده بود. خلاصه بعد از یه مدتی به خاطر یه سری مسائل دیگه وبلاگشو پیگیر نبودم تا همین امروز. الان که برگشتم و دوباره چکش کردم، متوجه شدم عاشق یکی دیگه شده :) و الان برای اون مینویسه. باز هم با همون کیفیت و شور و حرارت سابق. چجوری میشه واقعا؟ یاد حبیب لیسانسه ها میافتم. اونم عشق و عاشقیش هی سوییچ میشد از یه دختر به دختر دیگه...
خلاصه زندگی عجیب داریما.
