بازی منچ
داشتم بازی آنلاین منچ انجام میدادم. کمی رفتم تو فکر...
بذار یکم از حال و هوای بازی بگم. زمین بازی منچ تشکیل شده از چهار بازیکن که با رنگ های مختلف با هم رقابت می کنند. هر کسی بازی رو از خونه خودش شروع میکنه. اما شرط ورود به زمین رقابت اینه که بلیط بازی رو بدست بیاری. یعنی تاس شماره شیش! بعضی از بازیکن ها از همان ابتدای بازی بلیط بازی رو بدست میارند اما بعضی دیگه باید صبر کنند تا قرعه شیش به نامشون بخوره. اما بالاخره بلیط بازی بدست میاد. دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره . حالا که همه وارد زمین رقابت شدند تازه شور و هیجان بازی در بازیکنا به وجد میاد. هر کسی فرصت داره تا چهار تا مهره خودش رو یه دور، دور کل زمین بازی بچرخونه و سالم به خونه خودش برسونه. تو این راه ممکنه اتفاقای زیادی بیافته. اما بازیکن ها باید مراقب مهره هاشون باشن. ممکنه میانه راه بازیکن رقیب از راه برسه و مهره ت رو بزنه و تورو به خونه اول بازی برسونه. برگشتن به خونه اول بعد از اون همه سختی شیش اوردن و طی کردن مسیر پر پیچ و خم بازی خیلی سخته اما اون بازیکن باید بدونه که هنوز فرصت بازی رو داره و میتونه تاس شیش رو مجددا نصیب خودش کنه. اما باید صبوری کنه تا مسیر و از اول و با برنامه ریزی دقیق تر و دقت بیشتری طی کنه. بازیکن ها میدونند تو بازی ممکنه شانس به در خونه شون بزنه و فرصت هایی رو بدست بیارن مثلا چند تا تاس شیش پشت سر هم J اونا باید از فرصت ها خوب استفاده کنند چون معلوم نیست که کی دوباره نصیبشون بشه . این اصل بازی وجود داره که همه بازیکن ها بالاخره میتونن مسیر بازی رو به انتها برسونند اما اینکه در چه زمانی این اتفاق بیافته اونارو از رقیباشون متفاوت می کنه.
حالا اجازه دارم بگم زندگی هم همون زمین بازی منچه ؟
بلیط بازی رو خدا بهمون میده و پا تو زمین بازی دنیا می ذاریم. گفتم هر بازیکن رنگ خودشو داره تو زمین بازی دنیا هم هر انسان ویژگی ها و شخصیت خاص خودشو داره. اما با وجود این تفاوتا، همه ی بازیکن های بازی فرصت برابر برای آوردن تاس شیش دارند. تو زمین بازی دنیا هم همینه. تاس های شیش یا همون قرعه شانس و اقبال تو مواقع و برهه های زمانی مختلف نصیب آدم های دنیا میشه . اما یه عده قدر تاس های شیش رو نمیدونند و بدون برنامه اونارو حیف و میل می کنند. یه عده هم هستند وقتی به شکستی میخورند و به خونه اول شون بر میگردن دیگه انگیزه بازی رو از دست میدن و حس درماندگی می کنند. اونا نمیدونن تا زمانی که زنده ان فرصت برای زندگی دارند حتی فرصت برای اوردن قرعه شانس و برگشتن به قله های زندگی رو دارند. اما چرا سریع جا میزنند؟ شاید مواقعی که شکست میخورند به مهره های آدم های اطرافشون نگاه می کنند و حواسشون پی زندگی اونا میره و انوقت خودشون رو ناتوان و بدشانس میبینند. اما غافل از اینکه فرصت همه آدما برای زندگی کردند یکسانه. آدما باید بدونند، ممکنه موقعی که یه عده بالای الاکلنگ دنیا هستند ، اونا پایین الاکلنگ دنیا قرار بگیرن و دست و پا بزنند. اما نباید حسرت بالا بودن بقیه رو بخورند .چون درست زمانی که وقتش برسه بالاخره این الاکلنگ بالا و پایین میشه و اونا دوباره فرصت رفتن به بالا بالا ها رو دارن.
حالا انداختن تاس زندگیت با تو شیش اوردن با خدا
فقط یادت باشه تا زمانی که زنده ای باید تو رقابت بازی خودتو حفظ کنی و تو زمین بازی بمونی.