سال 98 با تمام
بدی هاش ..
سیاهی هاش..
بلا ها و مصیبت هاش غم هاش و دل گرفتگی هاش تموم شد ...
نه !
نمیخام اینجوری بنویسم
شاید اگه
از من بپرسی میگم سال 98 با تمام خوبی هاش و تجربه هاش تموم شد .
365 روز پر از ماجرا بود اما هم خوب هم بد
پر از خاطره پر از یادگیری و...بود
نمیخام کتمان کنم بدی و غم و ناراحتی نبود اما میخام طرز نگاهمو به این غم و ناراحتی عوض کنم
میخام با دید روشن به همه چیز نگاه کنم
مگه میشه یه سال از عمری که خدا بهم هدیه داده تا نفس بکشم ، تا زندگی کنم ...رو تماما شر ببینم
به قول اون پیرمرد دوست داشتنی توی فیلم
مگه میشه طمع گیلاسو بچشی، نور افتاب رو درختا ببینی و گرماش رو پوست دستت حس کنی ،
صدای جیک جیک گنجشکارو بشنوی
و.. نخوای این دنیا رو دوست داشته باشی!؟
زندگی نسبتی از خیر ها و شر هاست
روزگار قطار زندگی رو تو ریل آهنی خودش پیش میبره
این خوبی ها و بدی ها رو چه بخواییم و چه نخوابیم وجود دارند
روزگار منتظر واکنش ما نمیشینه
حالا که بعضی چیزا خارج از اراده من اتفاق میافته به جای اینکه باهاش بجنگم و در مقابلش بایستم!
در کنارش می ایستم و به همه چی نگاه می کنم !
بذار به عنوان یه تماشاگر ببینم و تصمیم بگیرم
همه این ها رو گفتم که بگم
یه سال رفت و یه سال پیش روی توعه
فرصت مجدد زندگی بهت داده شده
باید انتخاب کنی که
با امید به خدا و تمام نیرو به ادامه زندگی فکر کنی و با ساز روزگار هم نوازی کنی
یا اینکه نخوای کنار بیای و جا بمونی ... که اون وقت بدون زندگی تلخی خودش رو بیشتر به طمع ت می چشونه :(
سال 99 که بیاد
با خودته که بازنده باشی یا بخوای تا آخرش پای کار بمونی :)
پ ن : یه موسیقی بی کلام و بی نظیر
برای آرامش بیشتر پیشنهاد میشه :)
برایت قهوه میریزم،
تو از من آب میخواهی !
به چَشمت شعر میکارم
ولیکن خواب میخواهی
مسیرِ مستقیمی را
نشانَت میدهم
اما پُر از آشفتگی هستی...و
تو پیچ وُ تاب میخواهی !!؟
(در ادامه شاعر دیگری میفرماید :
دلبرِ لجبازِ تو کاری به دستت داد و رفت
زشت بود اما به زیبایی شکستت داد و رفت :))
کرونا به ظاهر اسم رمز جدایی و مرگ است. اما خوب که به آن بیاندیشی، اسم رمز زندگی و وحدت است. اسم رمز جدایی است وقتی به قول آن خواننده افغان یار از یار میترسد، فروشنده از مشتری، رهگذر از رهگذران، فرزند از پدر و چه میگویم حتی فرد از دستان خود میترسد. اما این همه پرهیز از دیگری و ترس، کودک ناخواستهای در درون پنهان کرده است.
اینها که امروز میترسند و از هم فاصله میگیرند، تا همین چند ماه پیش، به هم لبخند ریاکارانه میزدند روی هم را میبوسیدند اما به هزار صورت خواسته یا ناخواسته از هم فاصله میگرفتند و حساب خود را از حساب دیگران متمایز میکردند. حراست از منافع فردی و تلاش برای افزون کردن آن، برادر را رویاروی خواهر قرار میداد و همسایه را پر از خشم نسبت به همسایه میکرد. شب و روز علیه هم حیله میکردیم و از کلاهی که سر دیگری گذاشتهایم مسرور بودیم. هویتهایی که در عرصه جامعه و سیاست ساخته میشد، پر بود از قابلیتهای دشمن پروری. طرد و تحقیر میکردیم، جان یکدیگر را با خشم میگرفتیم و احساس پیروزی و سروری میکردیم. ویروس خودشیفتگیهای فردی، جناحی، دینی، ملی و سیاسی، همه جا گیر شده بود.
اگر معیار مرگ و میر ناشی از ویروس است، یک عقل منصف باید کارنامه ویروس کرونا را با کارنامه مرگ و میر ناشی از ویروس خودشیفتگیهای اجتماعی، دینی و سیاسی ما آدمیان مقایسه کند. البته اگر به مرگ و میر اکتفا نکنیم، و طرد و تحقیر و نادیده گرفتهشدگی را هم به حساب آوریم، حساب کرونا کاملاً پاک است.
با کرونا، از هم فاصله میگیریم حتی از دستانمان. اما در عین حال در وضعیتی پرتاب شدهایم که یک ویروس مرزها را از هم دریده است. از چین، به قم سفر میکند، عامی و روحانی را از هم نمیشناسد. فقیر و غنی را در هم میآمیزد، مردمان و حاکمان را یکسان هدف میگیرد، جهان سوم و جهان اول را در مینوردد. ابرقدرت و کشورهای فقیر و فرودست را کنار هم مینشاند.
امروز تنها پزشکان سخن درخور توجه دارند. پزشک قطع نظر از این که مسلمان یا یهودی یا غربی یا شرقی است، مرجعیت یافته است. آنها با زبانی سخن میگویند که از مرزهای هویتهای ستیزنده و کور فراتر میرود. همه به پزشک نظر دارند، تلاشهای عملی و پژوهشیشان آنها را دنبال میکنند. پزشک سخن معتبر ایجاد میکند و سخنش سخن عموم بشری است. آنها ایستادهاند، بیمار میشوند و از دنیا میروند، بیآنکه قطرهای کینه در دل داشته باشند.
دیگر امور بشری از وجوه تمایزگذارشان تهی شدهاند: از دین، فقط خدا مانده که موضوع توکل و اتکاست، خدایی که خدای همگان است. از سیاست، فقط کارآمدی و تلاش موثر برای رفع آلام مردم باقی مانده است، از رابطههای انسانی، فقط ملاحظات ناظر به حراست از خود و دیگری برای بقاء جمعی. از هویت ملی، تلاش برای در امان نگاه داشتن بشریت از احتمال شر ناشی از آلودگی ما.
کرونا هر یک از ما را به زیر کشیده است. در بارگاه کرونا، بیشتر محتمل است ناقل بیماری و آلودگی باشیم تا حامل پیام نجات بخش برای بشریت. بیشتر باید بابت میزان تلفات و افراد مبتلا، خود را پاسخگوی بشریت بدانیم تا خورشیدی که همه باید به آن خیره بمانند. مبارزه با کرونا هم مثل جبهههای جنگ است اما در این میدان، تنها روان و جان و دانش و رفتاری پیش میرود که نگاهی جهانشمول داشته باشد. پر باشد از دوستی آدمیان با هر وضعیت و جایگاهی.
برکت ناشی از آن نطفه هنوز بارور نشده، جهان ما را بیمعنا کرده است. کرونا منتظر زبان و نظامی از رفتار است که مبتنی است بر خواست خیرخواهانه عموم بشری. مردم این روزها نمیفهمند چرا هنوز هم فعالان دانشجویی مثل ضیاء نبوی بازداشت میشوند، چه وقت صدور حکم علیه فعالان آبان ماه است. با چشمانی گیج به تبلیغات پوچ تلویزیون نگاه میکنند که حاکی از کارآمدی نظام است. در همان حال ناباورانه به صفحاتی در اینترنت نگاه میکنند که تلاش دارند در میان این طوفان جهانی، اسنادی تازه از ناکارآمدی جمهوری اسلامی بر ملا کنند، بی بی سی و تلویزیون آمریکا را مینگرند و نمیفهمند مقصودشان از تکرار سوگیریهای تبلیغاتی این بار به نام کرونا چیست. کرونا، روان مردم و جامعه را به سویی دیگر برده است. سویی مبارک که نباید آن را فرونهاد.
ما آدمها، وقتی در سلامتی به سر میبریم و کم و بیش روانمان آسوده است امکانهای زندگی را بر سر هم میکوبیم. هر روز با بهانهای به هم هجوم میبریم. اما ترس از مرگ، پیامبری است که گویا از جهانی دیگر خبر میآورد، فریاد میزند کافی است. همه فرصتهای تداوم زندگی را آنقدر بر سر هم کوبیدید که دیگر چیزی از آن باقی نمانده است. اینک قراردادی تازه منعقد کنید و زندگی تازهای را رقم بزنید. مرگ این چنین منجی زندگی میشود.
#دکتر_جواد_غلامرضاکاشی.
آدمیزاد اصولا شایعه رو بیشتر از واقعیت میپسندد
توجه شما رو به چند کلمه سوق میدهم
ویروس / استمپ/پدافند/رای/اصول گرا /ماسک فیلتردار/ تحریم ./ایرانی جماعت /کرونا ...
این ها تنها بخشی از ادبیاتی بود که تو مترو از دهان مردم میشنیدم
آری
شایعه یک نوع جنگ روانیه که مثل یه ویروس کشنده تو فضا به سرعت دست به دست میشه
و به صورت ناهوشیار رو آدم تاثیر میذاره
به این صورت که اول حالت هیجانی فرد رو تحت تاثیر قرار میده و بعد باعث میشه فضای فکری فرد دچار تغییر بشه و قدرت تصمیم گیری رو از اون بگیره
جو روانی مسئله امروزجامعه ماست !
بدخواهان این مملکت خیلی راحت تمام تجهیزات و امکانات خودشون رو دارند تو این زمینه خرج می کنند چون در حال حاضر. برخلاف گذشته سلاح جنگی فقط شستشوی مغزی و نامحسوس ذهن هاست
مثلا راجب ویروس کرونا که این دو سه روزه جو غالب کشور رو دست گرفته بود
بذارید یه نمونه کوچک جنگ روانی رو بگم که تو کلاس دانشگاه خود من اتفاق افتاد
خوب شاید شما هم اخباری راجب تعداد مبتلایان و کشته شدگان کرونا. در ایران شنیده باشید
یه سری ویدیو ها و پیام هایی به سرعت تو فضای مجازی منتشر شد مبنی بر اینکه تعدا مبتلایان بیشتر از آن است که صدا و سیما اعلام میکنه . یا مثلا پیام هایی که میگفت از اتوبوس و وسایل عمومی استفاده نکنید مبتلا میشید دانشگاه نرید بچه های شهر های دیگه هستند و امکان ابتلا زیاده و .... شایعات دیگر
در گروه کلاسی ما هم همچین جوی برپا بود
در ابتدا چند پیام ناامید کننده چند تا خبر غیر رسمی چند تا عکس ناراحت کننده ارسال شدند توی گروه
در نهایت عده ای لیدر ماجرا شدند و کم کم جریان سازی کردند که وضعیت اضطراریه و باید اتحادی صورت بگیره
اینم بگم اون چند نفر لیدر کسانی بودن که انصافا واحد شخصیت رو با نمره کامل پاس کرده بودند و این خیلی توی جلو بردن اهدافشون کمکشون کرد :)))( اینکه میگم اهداف منظورم اهداف شخصی اون چند نفر بود که چیزی غیر مسئله سلامتی و در امان ماندن از ویروس بود)
در نهایت این حجم از مهندسی که جو درست کنی و چند تا خبر شایعه و غیر معتبر بفرستی تو گروه و بچه ها رو به صف کنی برای رای گیری که کلاس ها رو تحریم کنیم فقط وفقط از گروهی برمیاد که به حوزه جنگ روانی آشنا باشه :)
به طوری که در نهایت تنها گروهی که کلاس های امروز رو تونست لغو کنه بچه های ما بودند و جالب اینجاس استاد ها هم با منطق روانی مان به این جنبش پیوستند!
(شاید جالب باشه بدونید حدود 45 دقیقه در گروه داشتند سر متن پیامی که قرار بود به استادها فرستاده بشه و اطلاع رسانی شه که این هفته رو نیاییم بحث و تبادل نظر میکردند که چه ادبیات و کلماتی میتونه کاملا مارو به اهداف مون برسونه و طرف رو تسلیم خواسته هایمان کنه 😁)
بله قدرت جنگ روانی یعنی این
این جو روانی برای یه گروه روانشناسی بود !
حالا فک کنید
اونور مرزهامون
چندین متخصص کارگشته تو مسائل روانی پشت میز نشستند تا جنگ روانی عمیقی رو داخل کشور ایجاد کنند و انصافا اصول ریز و درشت این کار رو هم خوب بلدن.
بارها تو مسائل اخیر کشور با امکانات و افراد کاربلد خودشون تونستند هدایت جریانی رو در دست بگیرند و مدتی کشور رو به حالت تشنج وارد کنند
نمیخوام زیاده گویی کنم ولی همه ی اینا رو گفتم که بدونید دشمن ابزار رو به صورت حرفه ای استفاده میکنه و ما در مقابل تنها راه مقابله ای مون امید به حاجت و نگاه خداست بلکه توطئه ای رو خاموش کنه
کاش به مسئله امنیت روانی تو کشور مون بیشتر اهمیت میدادیم
_در ادامه پست قبلی مراقبت از ذهن
ذهنی که حواسش پرته، ذهنی نیست که در زمان حال فعالیت میکنه!
1.ما گذشته رو نشخوار میکنیم و نگران آیندهایم. در نتیجه، اضطراب و دلواپسیمون بیشتر و بیشتر میشه. منابع حواسپرتی نه تنها باعث آسیب توانایی شناختی ما میشن، بلکه سلامت روانیمون رو هم تهدید میکنن.
2. پرت شدن حواس موجب افزایش نیاز ذهنی به دریافت دوپامین میشه
میدونستید اکثر اپهایی که روزانه استفاده میکنید جوری طراحی شدن تا در مصرف کننده ایجاد عادت و حتی اعتیاد کنن؟
بهترین متخصصین روانشناسی رفتاری دنیا با توسعه دهندههای نرمافزار همکاری میکنن تا مطمئن بشن کاربرها بیشتر و بیشتر وقت صرف اون اپ کنن و بیشتر بهش اعتیاد پیدا کنن.تنها یکی از پیامدهای فرعی این کار افزایش ترشح دوپامینه. به ازای هر نوتیفیکیشن، چک کردن ایمیل، پیام رسان، یا مچ شدن تو یک اپ دوستیابی، شما کمی دوپامین دریافت میکنید. چون لذت این کار سریع از بین میره، لازمه که دائم برگردید تا بیشتر سر حال بیاید.
اگر دوست دارید رضایت درونی و موفقیت بیشتری داشته باشید، اینایی که گفتیم رو خاموش کنید. وقتی خاموششون کنید کمکم شروع به توسعه رابطهای خودآگاهانه و سنجیده با فناوری میکنید. شما کنترلش میکنید به جای اینکه اجازه بدید اون شما رو کنترل کنه.
3. ذهن شما هنگام پرت شدن، دچار عادت به مقایسه مفرط میکنه
در شبکههای اجتماعی، ما سعی میکنیم نسخهای بینقص از خودمون ارائه بدیم.
اگر به عکسهای چند هفته گذشته من در اینستاگرام نگاهی بندازید فکر میکنید من هیچ کار دیگهای جز اسکی کردن، کتاب خوندن و لذت بردن از آب و هوای گرم جنوب کالیفورنیا ندارم :)
ما در شبکههای اجتماعی شروع به مقایسه زندگی خودمون با زندگی دیگران میکنیم. و در نتیجه این عمل، احساس رضایت نسبت به زندگی خودمون کاهش پیدا میکنه.
تک تک روزهایی که شما فیدتون رو ورق میزنید: یکی رو میبینید که یه کار خفنی رو به سرانجام رسونده کسی رو میبینید که تو رابطهای هست که شما ندارید کسی رو پیدا میکنید که درآمد بیشتری نسبت به شما داره، یا مخاطبهای بیشتری نسبت به شما داره یکی رو میبینید که انگار تو تعطیلات خفنی به سر میبره، در حالی که شما تو پارتیشنتون گیر کردید لیست همچنان ادامه داره. و صد البته، چیزی که نمیبینید اینه که شما گول ظاهرسازیای رو خوردید که باعث شده حقیقت پشت ماجرا رو نبینید.
مدتی قبل من با جاستین ماسک درباره روانشناسی ِ افراد رویاگرا مصاحبه کردم. خیلی از کارآفرینهای جاه طلب جوان فکر میکنن که میخوان مثل ایلان ماسک باشن. اما همونطور که جاستین به من گفت «مردم واقعا نمیبینند که این دستاوردها به چه بهایی به دست میاد. هزینه اونا به معنای واقعی کلمه از دست دادن هر چیز دیگهای توی زندگی شما هستند.» ما تمایل داریم اون چیزی که جلوی رومون هست رو ببینیم، بدون در نظر گرفتن تمام چیزهایی که از جلوی چشمای ما مخفیه.
ما خودمون رو با هرکس و ناکسی مقایسه میکنیم و اینطوری کمک شایانی به بیشتر عذاب کشیدن و بیچارگیمون میکنیم. مقایسه کردن ممکنه شما رو ترقیب کنه آشغالهایی رو بخرید که بهشون نیاز ندارید تا افرادی رو تحت تاثیر قرار بدید که به هیج جاتون نیستن. کمتر مقایسه کنید و بیشتر خلق کنید.
4. حواس پرتی جلوی ارتباط گرفتن رو میگیره وقتی با کسی هستیم، ولی حواسمون اینجا نیست، دائم داریم گوشیهامون رو چک میکنیم، در حقیقت ما اونجا نیستیم.
روابط اجتماعی یکی از پیش نیازهای خوشبختی ماست، و حواس پرتی راه ارتباط برقرار کردن رو سد میکنه.
وقتی دیت هستید سعی کنید گوشیتون رو خاموش کنید. شگفت زده میشید که این کار تو اون لحظه چقدر میتونه شما رو جذابتر و موجهتر کنه.
وقتی در حضور دوستان نزدیکتون هستید، گوشی رو خاموش کنید. عمق گفتگوهانون بسیار عمیقتر میشه.
زمانی که صرف بچههاتون میکنید، گوشیتون رو خاموش کنید. وقتی که با بچههای دوستهام معاشرت میکنم، اگر متوجه چیزی شده باشم اونم اینه که اونا بیشتر از هر چیزی به توجه نیازاون چک کردنهای کوتاه باعث معرفی یک هدف جدید برای توجه شما میشه.
و حتی بدتر، با دیدن پیغامی که فعلا نمیتونید دربارهاش کاری انجام بدید (که اکثر مواقع همینطور هم هست)، مجبور میشید به کار اصلیتون برگردید در صورتی که کار ثانویهای که دیدید رو بدون اینکه تموم کنید باز نگه داشتید –
کل نیوپورت یک ساعت کار متمرکز انجام دادن، بیشتر از ۸ ساعت کاری که وسطش با وقفه مواجه میشه بازدهی داره.!
5. تعطیل بشید ما اونقدر که باید به استراحت کردن اهمیت نمیدیم.
در حقیقت به محض اینکه میخوایم استراحت کنیم، یا ایمیل چک میکنیم یا شبکههای اجتماعی، ما استراحت نمیکنیم.
اگر میرید پیادهروی ولی تو راه همش دارید توییتر رو چک میکنید، ارزش پیادهروی رو پایین میارید.
اگر به دل طبیعت زدید و قصد دارید با غرق کردن خودتون داخلش ازش انرژی بگیرید، و احساس کردید که نیاز هست این لحظهها رو با عکس گرفتن و انتشار در اینستاگرام مستند کنید، مزایای و تاثیر بودن در طبیعت رو کاهش میدید.
ذهن ناخودآگاه ما در طول زمان استراحت فعالیت زیادی میکنه. به همین دلیله که اکثر ما تو زیر دوش و یا دور از کار ایدههای خوبی به ذهنمون میرسه.
6. شب قبل برای فردا برنامه ریزی کنید
وقتی شب قبل، برای فرداتون برنامهریزی میکنید، نه تها باعث افزایش بهرهوریتون میشد، بلکه از فرسودگی تصمیم گیری در روز بعد و زوال اراده هم جلوگیری میکنید.
چون تمام ساعت روز یکسان نیستند و بازه تمرکز شما در ساعتی از روز بیشتر و کمتر میشه. برای همینه که پیشنهاد میشه ساعتهای اول روز رو به انجام کارهایی که بیشترین تاثیر رو روی پروژههاتون داره اختصاص بدید.
7. الویتهای ضروری خودتون رو بدونید
اگر قصد دارید توجه و تمرکزتون رو مدیریت کنید باید بتونید به هرچیزی که با الویتهای شما همسو نیست نه بگید.
همین یک مهارت، مدیریت توجه، مسیر زندگیتون رو جوری تغییر میده که با تمامی لایف هکهایی که تا به حال خوندید و انجام دادید برابری میکنه
. همچنین ذخیره کردن توجهتون برای کارهایی که اهمیت بیشتری دارن باعث میشه شکوفاتر و خوشحالتر باشید. از همین امروز شروع کنید، متعجب میشید که بعضی چیزهای تو زندگی چقدر سریع میتونه تاثیر بذاره.
برگرفته از Learn to Manage Your Attention and Managing Time Will Take Care of Itself
نوشته سیرنواس رائو دارن.
چقدر شوکه کننده بود ...
چقدر داغ عظیمی نشست به دلم ...
حس میکنم تیکه ای از روحم جداشده یا شایدم دوباره زنده شده
چقدر حس میکنم به تلنگری مثل شهادت سردار نیاز داشتم...
چقدر حال و هوای دختر ایشون رو درک میکنم فقط فرقمون اینه من برای اینکه بابام اعزام سوریه نشه حاضر بودم هر کاری کنم ولی بابای اون ...
چقدر حس یتیم شدن گرفتم این روزا
چقدر ...
از زبان یک سکس وورکر فاحشه
برای اینکه یک ساعت با مردی بگذرانم، 350 فرانک سوییس میگیرم.
یک ساعت در واقع اغراق است.
اگر ... کل این مدت میشود یازده دقیقه رابطهی #جنسی.
یازده دقیقه ... !!!
دنیا دور چیزی میگردد که فقط یازده دقیقه طول میکشد!!
به خاطر این یازده دقیقه در یک روز 24 ساعته!!
(با این فرض که همهی زن و شوهرها هر روز عشقبازی کنند، که مزخرف است و دروغ)
، مردم ازدواج میکنند،خانواده تشکیل میدهند، گریهی بچهها را تحمل میکنند،مدام توضیح میدهند که چرا دیر آمدهاند خانه،به صد تا زن دیگر نگاه میکنند با این آرزو که با آنها چرخی دور دریاچهی ژنو بزنند،برای خودشان لباسهای گران میخرند و برای زنهایشان لباسهای گرانتر،به فاحشهها پول میدهند تا جبران کمبودشان را در زندگی زناشوییشان بکنند در حالی که اصلا نمیدانند این کمبود چیست؟!!
برای همین یازده دقیقه است که:صنعت عظیم لوازم آرایش،رژیمهای غذایی،باشگاههای ورزشی،پورنوگرافی،صنعت عطر و ادکلن،بارها و کاباره ها،فاحشه خانه ها،صنایع مشروبات الکلیو... قدرت می گیرند!!و تازه وقتی مردها دور هم جمع میشوند، برخلاف تصور زنها،اصلاً راجع به زنها حرف نمیزنند.از کار و پول و ورزش حرف میزنند ... !!!
یک جای تمدن بشری ما ایراد اساسی دارد!!!
یک جای این "آدمیت" می لنگد!!
واقعا می لنگد و نه تو می دانی و نه من
تمدن بشری خدا را فراموش کرده است.
یادش رفته خدا حاضر است و ناظر
یادش رفته هدف معنویست نه مادی.
تمدن بشری اومانیست شده نه آسمانیست...
خدایا گم شدی یعنی گمت کردم،گم ...
خدایا تو رو خدا پیدا شو
خدایا کجایی؟
یازده دقیقه
#پائولوکوئیلو