۲۷ مرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۴
خورشید من
من فقط روشنایی روز را می بینم ...
آهنگ daylight از تیلور سوئیفت
پ . ن :
یادم باشه از مهمون ناخوانده مون بنویسم
از کرونایی که یهو وسط اون همه شلوغی زد به زندگیمون و همه چی رو زیر و رو کرد ..
از تمام اون روزای سیاه و تاریکی که گذروندیم ...
حالا که اوضاع بهترشده حس می کنم دوباره باید دست به قلم بشم و همه ی خاطرات رو ثبت کنم
تا اگه چن سال دیگه خواستم دوباره طوفان سرکشی راه بندازم و با قیل و قال از زمین و زمان شکایت کنم یاد این روزایی که گذروندم بیافتم.
الان حس میکنم یکی منو با یه تیپا از یه دنیای دیگه پرت کرد تو یه جهان دیگه..
تواین روزا فقط و فقط دارم فکر میکنم به تمام چیزهایی که دور و اطرافم داشتم و چشمم اونا رو نمی دید!
شاید اولین چیزی که الان دارم می بینمش وجود خودم باشه
دلم میخواد از تمام چیزایی که منو وصل می کنه به اون دنیای تاریک جدا بشم
باید تمام گرد و خاکارو پاک کنم و دوباره از نو بسازم
البته شاید بهتره همینی که هستمو ترمیمش کنم مگه آدم چقدر فرصت داره که هی از نو شروع کنه
دلم میخواد ساعت ها بشینم و فکر کنم
قدم بزنم
و با یه لیوان چایی برم تو طبیعت و فقط به روشنایی و نور فکر کنم
به بارقه های امیدی که کم کم خودشونو تو دل سیاهی نشون میدن
به خورشید من که تازه پیداش کردم و الان بهش اعتقاد کامل دارم : )
حالا که اوضاع یکم آروم شده فقط این آهنگ از تیلور دوست داشتنی برام آرامش آوره